بزرگترین دشمن اعتدال، رادیکالیسم تند و تفریط کور است. در ظاهر این دو متنافر یکدیگرند. اما از دو سوی مخالف، چنان به هم نزدیک میشوند که به همسایگی هم نایل شده، گاه با ظاهر و هدفی متفاوت بهسان یک قیچی عمل میکنند و کمر اعتدال و میانهروی و خردگرایی را میشکنند.
صحنه سیاست ایران نیازمند درمان است. این هم مال امروز و دیروز نیست. ربطی هم به این دولت و آن دولت ندارد. چه آنکه ما دارای افراط و تفریطیم. با یک کشمش گرممان میشود و با یک مویز سردمان. یا با سیاوشیم و یا با اسفندیار. یا رومی هستیم یا زنگی. این البته خود نشانه بیماری و عدم تعادل است. معمولا پیروزیها، در سطح جهان، بسیار به هم نزدیک است.
اما ما گویا باید همه کارهایمان به گونهای دیگر باشد تا به همه ما بچسبد! این امری خطرناک است. سرانجام ما باید با برخی از این رویهها تکلیف خود را روشن کنیم. مثلا بخش وسیعی از جامعه تا لحظه ورود جناب هاشمی به انتخابات قصد تحرک در انتخابات را نداشتند. از رادیکالترین شعارها نیز برای این امر استفاده میکردند. اما به محض ورود ایشان موج عظیمی در کشور به راه افتاد. این شور دقیقا با اعلام ردصلاحیت ناگهانی هاشمی جای خود را به سردی داده است. گویا همگی در انتظارند تا هاشمی همچنان با اسب سفیدی از راه برسد و ما را از این فضا بهدرآورد.
باید از خود پرسید اگر چنین رویهای را مناسب حال خود میدانیم، چرا اساسا به بازی انتخابات فکر میکنیم. عرصه سیاست در ایران امروز ایدهآل نیست. (حداقل به زعم نگارنده) اما شطرنج سیاست در آن ادامه دارد و همه راهها بسته نیست. برای ما ایدهآل آن بود که خاتمی به این عرصه وارد شود.
اما به هر دلیل این کار میسور نشد و اصلاحطلبان در برابر آن برگ، با کارت هاشمی بازی کردند که طرف مقابل را «آچمز» کرد. اما با ردصلاحیت هاشمی ما به همینجایی رسیدیم که جریان مقابل میخواست، رهاکردن بازی انتخابات در صحنه سیاسی کشور. فرض کنید که هاشمی و خاتمی در این کارزار حضور نمیداشتند. راهبرد ما برای گذر از این مرحله چه بود؟
قهر کامل با انتخابات یا راههای مشابه دیگر واقعا دنبال چه گزینههایی بودیم؟ چه کسی است که بگوید عرصه سیاست در ایران ایدهآل است! راه دموکراسی مسیری صعب و دشوار است. نمیتوان یکشبه به خواستهای تاریخی رسید. مگر این مشکلات یکشبه به وجود آمدهاند که با معجزه برطرف شوند؟ مگر نارضایتی از سیاستهای موجود مربوط به کسانی نیست که همانند ما تجربه موثقی در امر تعامل تاریخی با سیاست ندارند؟ مگر احمدینژادها از کجا سربرآوردهاند؟ مگر نه اینکه بخشهایی از جامعه به این دولت رای دادهاند؟ چرا نمیخواهیم بپذیریم که ما به عنوان یک ملت، مسوول بسیاری از اشکالات و کاستیها هستیم که بر ما میرود؟ مگر در کوچه و مدرسه و ادارات و خیابان رفتار ما با همدیگر مطابق با عالیترین روشهای مدنی ملل مترقی است؟
چرا انتظار داریم خود به هر ناهنجاری اخلاقی در زندگی تن دهیم اما سیاستمداران ما بهسان ارسطو و افلاطون عمل کنند؟ باید یاد بگیریم که هزینه تصمیمات و انتخابهای خود را پرداخت کنیم. اینک در این شرایط کمانگیزگی، باید بزرگان اصلاحطلب و احزاب و گروههای موثر، آستین همت بالازده مجددا به تجدید سازمان نیروهای خود بپردازند. ما میتوانیم در زمین محدودی که باقیمانده، رقابت کنیم و پیروز شویم. هیچیک از کاندیداهای موجود در اردوگاه اصولگرایان برتری محسوسی به جنابان عارف و روحانی ندارند. نباید به دست خود به چهرههایی که شانس چندانی برای رای آوری ندارند، اعتبار کذایی دهیم.
اکثریت آنها در نظرسنجیها جایگاه متزلزلی دارند. نباید بر اساس فضاسازیهای خودمان این باور را در جامعه ایجاد کنیم که این یا آن کاندیدا مورد توجه و تایید مراکز خاص است و تصمیم گرفته شده است! این تاکتیک لزوما نمیتواند درست باشد. ما با این روش خود به کس یا کسانی که هیچشانسی ندارند اعتماد به نفس کاذب میدهیم. در قدم اول باید یکی از دو کاندیدای نزدیک به اصلاحطلبان به نفع دیگری کنار رود. آنگاه با تجدید نیرو و فراخوان همه ظرفیتها، بازی را در زمین حریف ببریم. یادمان باشد چنانچه رییسجمهوری با تداوم سیاستهای هشتساله گذشته به قدرت برسد، دیگر توان و رمقی برای اقتصاد و سیاست ملی باقی نخواهد ماند.
ما هرچند قادر به انتخاب شاید ایدهآلهای خود نباشیم، اما امکان آن را داریم که از تداوم سیاستهای افراطی جلوگیری کنیم. یادمان باشد ما مردم ایرانیم. خلایقی به غایت توانا به روزگار سختی و تنگدستی. نگارنده بر این باور است که اگر قرار بر بازی در چارچوب قواعد موجود است چیز زیادی تغییر نکرده است. در همین چند روز اخیر، برخی رفتارها و موضعگیریهای عارف و روحانی با واکنش مثبت اجتماعی روبهرو شده است.
من بر این باورم که میتوانیم با سرمایه اجتماعی مهمی که در دست داریم، نتیجه بازی را تغییر دهیم.
منبع: روزنامه شرق
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 23,نوامبر,2024